مثل خدا باش …
خوبی دیگران را چندین برابر جبران کن
مثل خدا باش ،
با مظلومان و درمانده گان دوستی کن …
مثل خدا باش ،
عیب و زشتی دیگران را فاش نکن …
مثل خدا باش ،
در رفتار باهمه ی مردم عدالت را رعایت کن …
مثل خدا باش ،
بدون توقع و چشمداشت نیکی کن …
مثل خدا باش ،
بدی دیگران را با خوبی و محبت تلافی کن …
مثل خدا باش ،
با بزرگواری و بی نیازی از مردم زندگی کن …
مثل خدا باش ،
اشتباهات و بدی دیگران را نادیده بگیر و ببخش …
مثل خدا باش ،
برای اطرافیانت دلسوزی کن …
مثل خدا باش ،
مهربان تر از همه ..
موضوعات: "تلنگر" یا "یهویی های خودم..."
~~~☆~~بانو…
بگذار تمام دنیا مسخره ات کنند!
خودت را…
چادرت را…
سیاه بودنش را…
چهره بدون آرایشت را…
می ارزد به یک لبخند رضایت ♥مهدی فاطمه"سلام الله علیه” ♥
♥●•٠·˙
این روزها بازار رفتن به کربلا داغ است!
مسافران اربعین کولههایشان را بستهاند تا از شهر پدریشان نجف به کربلای حسین علیه السلام پیاده بروند.
♥●•٠·˙
این روزها پاها آماده میشوند تاول بزنند ،
چشمها مهیا میشوند بارانی شوند ،
سینهها به شور میآیند تا بیتاب شوند ،
و حنجرهها همنفس با خستگان کاروان، میخواهند سلامی عاشقانه به “اربعین” بدهند …
تا حالا شده ثانیه به ثانیه به یاد آقات باشی؟
خدایی شده تاحالا باتمام وجود ظهورشو طلب کنی؟
تاحالا شده موقع گفتن اقا بیا اشکات امونت نده؟
شده تا حالا باتمام وجود بگی ……..آقابیا…
نه..خداییش تا حالا شده روز شماری کنی؟؟
شده روزها,هفته ها,سال ها روبشماری که آقا پس کی میای؟
نه…نشده…
آقا ببخش
ببخش که میریم تو مجالست و تورودربایستی میافتیم ومیگیم آقا بیا…
آقاببخش که بعد ازگذشت این همه سال یه بارم جمعه منتظرت نموندیم…
آقا ببخش که ظهورتو دورمیبینیم…
ببخش که فراموش کردیم قراره بیای…
ببخش که عادت کردیم به نبودت…
آقا ببخش…..
یکی از رفیقام بهم گفت:
یعنی ما لیاقت داریم جزء ۳۱۳ یار امام زمان باشیم؟!
یه لبخند زدم و با شرمندگی گفتم:
بیا بشینیم گریه کنیم رفیق!
ما جزء ۲۰ میلیون زائر کربلا تو اربعین هم نیستیم…
تـو گـردان شایعـه شـد نمـاز نمـی خـونه!
به مـــن گفـتند: «تو کـه رفیـق اونـی، بهـش تـذکر بـده!»
بــاور نکـردم و گـفتم: «لابـد می خـواد ریـا نـشه، پنهـانی می خـوانه.»
وقتـی دو نـفری توی سـنگر کـمین جـزیره ی مجنـون، بیسـت و چـهار سـاعت نگـهبان شـدیم با چـشم خـودم دیدم که نمـاز نمـی خواند!
تـوی سنگـر کـمین، در کمـینش بـودم تا سـر حـرف را باز کنـم.
ـ تـو که بــرای خـدا می جنـگی، حیف نیـس که نـماز نخـونی ؟
لبخنـدی زد و گـفت: «یــادم مـی دی نمـاز خـوندن رو؟»
ـ بـلد نیسـتی!؟
ـ نـه، تا حـالا نخـوندم!
همـان وقـت داخل سنگـر کمـین، زیر آتـش خمپاره ی شصـت دشـمن، تا جـایی که خـستگی اجـازه داد، نماز خـواندن را یادش دادم.
تـوی تاریک روشـنای صبح، اولیـن نمـازش را با مـن خـواند.
دو نفر نگـهبان بـعد با قایـق پارویی که آمـدند و جـای ما را گرفتـند، سـوار قایـق شدیم تا برگـردیم. پارو زدیم و هـور را شکافتـیم.
هنـوز مسافتی دور نشده بودیم که خمـپاره شصت توی آب هـور خورد . . .
. . . و پارو از دسـتش افتاد.
آرام کـه کـف قایق خـواباندمش، لبخنـد کـم رنگی زد . . .
با انگـشت روی سینـه اش صلیـب کشید و چشمش به آسمان یکی شد.
خاطره ای از همسر شهید:
·٠•●✿ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ✿●•٠·˙
هر وقت از منطقه به منزل می آمد،
بعد از اینکه با من احوال پرسی میکرد،
با همان لباس خاکی بسیجی به نماز می ایستاد.
یک روز به قصد شوخی گفتم:
تو مگر چقدر پیش ما هستی که به محض آمدن،نماز میخوانی؟
نگاهی کرد و گفت:
هر وقت تو را می بینم،احساس میکنم باید دو رکعت نماز شکر بخوانم…
ﮔﺮﻭﻩ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻥ ﺟﻨﺒﺶ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ “ﺣﯿﺎ ” ﻧﻮﺷﺖ :
ﺳﻼﻡ
ﺑﻨﺪﻩ ﯾﻪ ﭘﺴﺮ 4 ﺳﺎﻟﻪ ﺩﺍﺭﻡ، ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﺘﺮﻭ ﺷﺪﯾﻢ .
ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﺪﺣﺠﺎﺏ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﭘﺴﺮﻡ،
ﭘﺴﺮﻡ ﺍﺧﻢ ﮐﺮﺩ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ ﺷﻤﺎ ﺯﺷﺘﯽ .
ﻫﻤﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺳﻤﺖ ﻣﺎ . ﺧﺎﻧﻢ ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﻋﺰﯾﺰﻡ؟
ﭘﺴﺮﻡ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺍﻭﻧﻮﺭ،
ﺧﺎﻧﻢ ﮔﻔﺖ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﯽ،
ﮔﻔﺖ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺷﻮ !!!!
ﻫﻤﻪ ﻭﺍﮔﻦ ﺯﻭﻡ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﻭﯼ ﻣﺎ،
ﺧﻮﺩﻡ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ، ﻭﻟﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺘﻢ .
ﮔﻔﺖ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺷﻢ ﺑﻼ؟ !
صفحات: 1· 2
بانوی چادر به سر
√یگانه ای و لایق تحسین
وقتی در میان این همه “رنگ"√سیاهی را برمیگزینی؟؟
که"وقار” و “سنگینی"و “حیا” و"نجابتت” را تضمین می کند
وهمین برای “یگانه معبودت” کافی ست…
که “خشنود” می شود
بانو جان !
این چادر تا برسد به دست تو
هم از کوچه های مدینه گذشته
هم از کربلا
هم از بازار شام…!
چادرت را در آغوش بگیر و بگو برایت روضه بخواند
همه را از نزدیک دیده است…