حاج آقای قرائتی من به خاطر شما یك سیلی خوردم.
گفتم: چرا؟ گفته: من میخواستم آن كانال فوتبال ببینم،
پدرم گفت: آن كانال قرائتی را ببینیم. من هی زدم فوتبال، او هی زد قرائتی!
آخرش یك سیلی به من زد.
من از همه اینهایی كه از پدرشان یا پدر بزرگشان كتك خوردند، معذرت میخواهم.
آخر این قرائتی تحمیلی درست نیست. اسلام گفته آزادی،
حتی اگر آمدی پشت سر این آقا نماز خواندی، ركعت دوم آزادی! قصد فرادی كن برو. اصلاً نماز مغرب را خواندی، نماز عشا را آزاد هستی، رها كن برو.
اسلام به ما آزادی داده است. اگر ما به حلالها قناعت كنیم، همهی مردم مسلمان میشوند. گیر اینكه بعضیها اسلام به آنها سنگین است، در همین نماز جمعه دیروز، نماز جمعه گذشته رفتیم، به ما گفتند: بین دو نماز صحبت كن. گفتم: سخنرانی بین دو نماز گروگان گیری است. گفت: فرار میكنند. گفتم: خوب فرار كنند. مگر میخواهی مردم را اسیر كنی؟ كم حرف بزن، خوب حرف بزنی فرار نمیكنند، حالا فرار هم كردند، كردند.
صفحات: 1· 2
فرم در حال بارگذاری ...